فکر آمریکایی
مک کریستال فرماندهی سابق آمریکایی ائتلاف افغانستان از تجربهی جنگ در آنجا چنین میگوید که "اهمیت اقناع مردم بالاتر از هر چیز است. همه چیز در ذهن کسانی رخ میدهد که به نحوی شریک این جنگند." وزیر دفاع وقت آمریکا در سال ۲۰۰۷م. از دولتش خواسته بود که پول بیشتری را هزینهی جنگ نرم کند. آنها به این نتیجه رسیده بودند وقتی که نمیتوانند "تن"ها را تسلیم خود کنند باید "جان"ها را شیفتهی خود کنند. اگر آنها بتوانند «هویت بومی»(۱۳۹۴/۰۹/۰۳) مردم سرزمین هدفشان را تغیر دهند؛ دیگر لازم نیست با آن سرزمین جنگی داشته باشند زیرا فکر آنها را در اختیار گرفتهاند و این برای سلطهگر کافی است. «اگر آمریکاییها در این سیاست خود موفق شوند و بتوانند فکر جوانان را به "فکر آمریکایی" تبدیل کنند، آنگاه بدون نیاز به کودتای نظامی و اقدامات سخت، بر کشورها مسلط خواهند شد.»(۱۳۹۴/۰۹/۰۳)
اشغال کشور بدون جنگ
یکی از راههای ایجاد فکر آمریکایی، «نفوذ» است. برنامهی نفوذ «تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی»(۱۳۹۴/۰۹/۰۴) است. این همان چیزی است که رهبر انقلاب در دیدار مدیران صداوسیما از آن به عنوان «جنگ نرمِ برنامهریزی شده، گسترده و همهجانبهی نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی» یاد کردند. در این جنگ نرم تلاش میشود تا انسانها در چنبرهی رنگ و لعاب مفاهیم و ارزشهای غربی تسخیر شوند و افراد از درون ملت، مبتنی بر مفاهیم غربی به یکدیگر متصل شوند. نفوذ تلاش میکند با ابزارها و امکانات جدید «شبکهسازی در داخل ملّت» انجام دهد و این دقیقاً همان زمانی است که عملاً اشغال کشور بدون اینکه جنگ نظامی رخ دهد صورت گرفته است. اهمیت این مسئله و تجربیات شکستهای قبلی آمریکاییان چنین است که حتی استراتژیستهای آنها مانند "جوزف نای" دربارهی این جنگ جدید مینویسند که "قدرت نرم و قدرت اقناع و تولید گفتمان، امروز اهمیت بیشتری از قدرتهای سخت یافته است. نگاه سنتی به سیاستورزی جهانی نوعاً متمرکز بر نیروی نظامی و اقتصاد پیروز بوده است. نگاه سیاست در دورهی جدید مبتنی بر گفتمانهای پیروز است." گفتمان پیروز جانمایهی برتری در جنگ نرم است.
دشمن آشکارا و وقیحانه خواستههای خود از ملت را نیز مشخص کرده است. او به روشنی میگوید که شعارهایتان را دیگر تکرار نکنید، مرگ بر آمریکا نگویید و... ما هم به جمهوری اسلامی شما کاری نداریم. با پروژهی «نفوذ شبکهای»، افراد مؤثر ملت را در اختیار میگیرد، آنها را به یکدیگر متصل میکند و از درون کشور شعارها و تفکرات آمریکایی به نمایش گذاشته میشود و این برای انقلاب اسلامی، خطیر است. آنها که پیش از این توان و زور خود را برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی آزموده بودند، وقتی که دیدند نمیتوانند به اصل آن ضربه بزنند؛ امروز با شیوهی جدیدی به میدان بازگشتهاند. در این شکل جدید، محتوا و غلبهی گفتمان مهم است. ظاهر اهمیتی ندارد. برای آنها «باقی ماندن نام جمهوری اسلامی و حتی حضور یک معمم در رأس آن مهم نیست، مهم آن است که ایران تأمینکنندهی اهداف آمریکا، صهیونیسم و شبکهی قدرت جهانی باشد.»(۱۳۹۴/۰۷/۲۰) در این سوی میدان نباید در مقابل دشمن «مثل خاکریزِ نرم» بود «که دشمن از هرجا خواست بتواند نفوذ کند.»(۱۳۹۳/۱۰/۱۹) مقدمهی این نفوذ، همان عدم توجه به سیره رسول خدا در اَشِدّاءُ عَلَى الکُفّارِ بودن است و مکمل نفوذ، تخریب و «تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر ارزشها پای میفشارند.» و آنها را «متّهم میکنند به افراطیگری و تندی.»(۱۳۹۴/۰۹/۰۴)
فولاد آبدیده
سال گذشته رهبر فرزانهی انقلاب اسلامی در حرم رضوی، بر گسترش کار فرهنگی از سوی جوان مومن انقلابی و تأثیر آن بر پیشرفت کشور و ایستادگی در مقابل دشمنان این ملّت تاکید کرده بودند. همچنین بارها خطاب به جوانان توصیه کردهاند که «باید دائماً هشیار باشید. معارف دینی خود و معارف انقلابی خود را هر چه میتوانید تعمیق کنید. مثل پارههای پولاد -زبر الحدید -آنطوری که در تعبیرات حدیث و در بعضی دعاها وجود دارد - نفوذ ناپذیر و نفوذ کننده و در مقابل دشمن بُرنده و با ارادهی قوی باشید.»(۱۳۸۷/۰۲/۱۴) که «این ملت فولاد آبدیده است... جوان و پیرِ این میهن بزرگ اسلامی و نسلهای پیدرپی از این ملت بزرگ، که در کورههای حوادث آبدیده شدهاند، برای خودشان یک رسالت قائلند؛ رسالت پاسداری از اسلام و پرچم برافراشتهی اسلام در این سرزمین؛ که امروز یکونیم میلیارد مسلمان در مناطق مختلف دنیا به این پرچم چشم دوختهاند؛ این عمق راهبردىِ ملت و انقلاب ما در کشورهای اسلامىِ منطقه... در آسیای میانه و در شبه قاره است؛ اینها عمق راهبردی ملت ایران است.»(۱۳۸۵/۰۱/۰۵) عمق نفوذ ما را حرارت فولادهای آبدیده به مستضعفین رسانده است و در این جنگ جدید هم حرارت همان فولادها کار خود را خواهد کرد، باذنالله.
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.